مقدمه
در طی چند دهه ای که از عمر روابط عمومی در کشور می گذرد،
همواره مقوله تعیین جایگاه واقعی برای این نهاد اداری،
به عنوان یک عضو مشروع در سازمان های اداری و اجرایی کشور
چه در بخش های خصوصی و چه در دستگاه های دولتی و عمومی مورد چالش بوده است.
علیرغم گذشت سال های طولانی از تولد و عمر این دانش در کشور و حتی ایجاد رشته های دانشگاهی در مقاطع مختلف و تربیت صدها تحصیل کرده این رشته، هنوز نهاد روابط عمومی تنواسته جای خود را در سازمان ها پیدا کرده و یا تعمیق دهد. بی شک این بلاتکلیفی مزمن، معلول عدم وجود فلسفه روشن و مورد وثوق اکثریت فعالان این رشته می باشد. در شرایط کنونی هم بخش عمده ای از انتظارات از این واحد سازمانی، بر روی مقوله اطلاع رسانی به ویژه به مخاطب افکار عمومی، تأکید دارد و نفوذ و حضور چند دهه ای روزنامه نگاران و رسانه مندان در این عرصه این نوع برداشت از روابط عمومی را تشدید کرده است.
حال آنکه وفق تعاریف علمی مورد پذیرش از روابط عمومی، مأموریت آن در بستر مدیریت اطلاعات رقم میخورد و این نوع مدیریت در برگیرنده ۳ حوزه فرآیندی اطلاع یابی، پردازش و سپس اطلاع رسانی است.
از طرف دیگر روابط عمومی یک نهاد از کل بدنه سازمان تلقی می گردد و علی القاعده همانند سایر اندام های سازمان مکلف است در خدمت سازمان و در جهت تحقق اهداف آن بوده و برای تداوم بقاء سازمانش تلاش نماید.
تمرکز واحدهای روابط عمومی به ارتباط با رسانه ها و بروز یک نوع انتظار افراطی و نهادینه شده جامعه حرفه ای از آن به عنوان بلندگوی سازمان و تبدیل آن به اتاق شیشه ای، باعث شده است که عملاً سایر وظایف و مأموریت های واقعی آن، به شدت کمرنگ شود و اگر روابط عمومی هم بخواهد در چنین شرایطی، به مسیر اصلی خود بازگردد، غیرقابل پذیرش و باور می گردد.
از سوی دیگر، هنوز سازمان های بی شماری وجود دارند که مأموریت این نهاد را هم در سطحی بسیار پایین تر از آنچه بوده انتظار داشته و تا جایی پیش رفته اند که آن را مسئول ارائه خدمات تشریفات و پذیرایی قلمداد می کنند. به طور قطع باید گفت کمبود دانش و مهارت اجرایی روابط عمومی نزد فعالان این حوزه، بسترساز این شرایط نامطلوب برای این رشته می باشد.
این پژوهش بر این نکته باور دارد که اصلاح رویه و روال جاری برای روابط عمومی ها نیازمند ایجاد رویکردی راهبردی جدید و منطبق بر شرایط روز و ظرفیت های روابط عمومی و صدالبته بازبینی در فلسفه وجودی آن است که بی شک از بطن و ضمیر فعالان روابط عمومی نشأت می گیرد. از این رو دراین تحقیق تلاش شده است با کسب آرا و نظرات تعدادی از فعالان تحصیل کرده این رشته، شاخص های راهبردی مورد ارزیابی قرار گیرد. در این پژوهش که در مهر ماه ۱۳۹۹ به انجام رسید، ۵۱ نفر از صاحب نظران فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات اجتماعی دارای سوابق اجرایی مؤثر در روابط عمومی شرکت کرده اند که در قالب یک پرسشنامه، گویه های مورد سنجش را ارزیابی نموده اند. تجزیه و تحلیل اطلاعات به بهره گیری از تکنیک SWOT و QSPM و با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شده است.
واژگان کلیدی: روابط عمومی، الزامات راهبردی، مدیریت، استراتژی، SWOT، QSPM
متن کامل مقاله را از دانلود بفرمایید.